نائیریکای مهربون
عزیز جونم سلام اول دلیل انتخاب اسم این پست: دخترکم تو خیلی مهربونی جدیدا یاد گرفتی وقتی غذا میخوری و خوردنی رو بر یمی داری یه تکه موچم هم می زاری تو دهن من یا بابایی و می خندی.البته بعضی وقتها هم از دهنت در می آری و می خواهی بزاری تو دهن ما دخترم مهربونم. دخترکم تو در روز 19 مردار یعنی 11 ماه و هفت ماهگیت خودت بدون کمک ایستادی دیروز برای مه از روی اوپن آشپزخونه چیزی برداری رفته وبدی روی لبه مبل ایستاده بودی. ه من یک دفعه از آشپزخونه اومدم بیرون و تو رو دیدم. خیلی دلم می خواست از این صحنه عکس بگیرم اما ترسیدم با مخ بخوری زمین. جمعه شب گذشته دوباره باهم رفیتم سینما تک. دم در سینما من دوست قدیمی ام رو دیدم. و بهشون دگف...
نویسنده :
مامانی
19:03